ریختشناسی داستانهای مینیمالیستی
پدیدآور: محمدجواد جزینی
ناشر: ثالث
تاریخ چاپ: اول ۱۳۹۴
مکان چاپ: تهران
تیراژ: ۱۱۰۰
شابک: 8ـ976ـ380ـ964ـ978
تعداد صفحات: 152
خلاصه:
نویسنده در این کتاب کوشیده به بررسی تحلیلی پدیدۀ مینیمالیسم بپردازد و روشن کند این شیوۀ هنری چیست، از کجا آمده، چگونه شکل گرفته و در چه چیزی تحول ایجاد کرده است. همچنین تلاش شده به برخی خطاهای رایج در معرفی داستانهای مینیمالیستی پرداخته شود.
معرفی کتاب:
داستان مینیمالیستی را «اتم شکافته شده داستان کوتاه» نامیدهاند. اصل «کم هم زیاد است» شعار اساسی آنهاست. مینیمالیست یک جریان انتقادی هنری بود که علیه «ماکسی مالیستها» سامان گرفت. آنها در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش میروند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و سادهترین و کوتاهترین شکل باقی بماند. به همین دلیل برهنگی واژگانی و کمحرفی از محرزترین ویژگیهای این آثار به شمار میرود. مترجمان بارها «کمینهگرا» و «حداقلگرا» را به جای واژۀ مینیمالیست به کار بردهاند.
تحلیلگران ادبی برای شرح دلایل پیدایش جریان مینیمالیسمی به بحرانهای اقتصادی و به ویژه بحران انرژی و مسئله مبارزۀ عمومی در مصرف انرژی (تولید ماشینهای کممصرف، ساخت خانههای کوچک و …)، همچنین به «زوال ملی مطالعه» در مقابل رسانههای جدید (سینما و تلویزیون) و نوعی سرخوردگی فلسفی اشاره کردهاند.
در این کتاب کوشیده به بررسی تحلیلی پدیدۀ مینیمالیسم بپردازد و روشن کند این شیوۀ هنری چیست، از کجا آمده، چگونه شکل گرفته و در چه چیزی تحول ایجاد کرده است. همچنین تلاش شده به برخی خطاهای رایج در معرفی داستانهای مینیمالیستی پرداخته شود. شرح و معرفی دیگر گونههای داستان کوتاهِ کوتاه «فلش فیکش» (داستانک)، «اسکچ» (طرحواره)، «میکرو فیکشن» (داستانریزهها) و … در این جستار آمده است تا تفاوت آنها با داستان مینیمالیستی روشن شود.
از ویژگیهای مهم بیشتر داستانهای مینیمالیستی داشتن طرح ساده و سرراست است. در این نوع داستانها طرح چندان پیچیده و تودرتو نیست. تمرکز روی یک حادثۀ اصلی است که عمدتاً رویداد شگرفی به حساب نمیآید. در بعضی داستانها طرح چنان ساده میشود که به نظر میرسد اصلاً حادثهای رخ نمیدهد که البته عدم پیچیدگی طرح را نباید به بیطرحی تعبیر کرد. «رابرت مک کی» در کتاب “داستان، ساختار، سبک” در تحلیل کارکرد «طرح» در داستان مینیمالیستی میگوید: «مینیمالیسم یعنی اینکه نویسنده با عناصر طرح کلاسیک آغاز کند؛ اما در ادامه آنها را تحلیل ببرد. یعنی ویژگی بارز پیرنگ را کوچک میکند، فشرده میکند، میکاهد. این نمودهای مینیمالیسم را من خرده پیرنگ مینامم».
کانون طرح در داستانهای مینیمالیستی یک شخصیت واحد و یک واقعۀ خاص است و نویسنده به جای دنبال کردن سیر تحول شخصیت، یک لحظۀ خاص از زندگی او را به نمایش میگذارد و این همان زمان مناسب برای تغییر و تحول است.
در بیشتر داستانهای مینیمالیستی هدف نویسنده نشاندادن یک واقعۀ بیرونی است. چنانکه خواننده احساس کند حوادث پیش رویش رخ میدهد. به همین دلیل واسطهای بین ما و حوادث وجود ندارد. آنچه در طرح این داستانها مهم است انتخاب لحظۀ وقوع حادثه است؛ چون هر برشی از زندگی نمیتواند تمامی اطلاعات طرح را منتقل کند.
در داستانهای مینیمالیستی همۀ عناصر داستان در حداقل خود به کار گرفته میشوند؛ اما در بین این عناصر، گفتگو بیشترین کاربرد را دارد؛ چراکه گفتگو به روایت داستان شتاب میدهد و با این حال ارزشهای نمایشی موقعیت را حفظ میکند.
نکتۀ مهم دیگری که در ساختار داستانهای مینیمال اهمیت فراوان دارد، مسئلۀ قصۀ پرجاذبه است. اینگونه داستانها به دلیل نداشتن برخی عناصر داستان سنتی، باید قصهای جذاب داشته باشد. منظور از قصۀ جذاب، روایت ماجرایی جالب است که ذخن خواننده را برای شنیدن تحریک کند.
درونمایۀ داستانهای مینیمالیستی اغلب دغدغههای کلی انسان است: مرگ، عشق، تنهایی و …. و اغلب در این داستانها کمتر به روایت رویدادهای اقلیمی پرداخته میشود. اندیشههای سیاسی و فلسفی و اعتقادی، راهی به دنیای این داستانها ندارد؛ چراکه کوتاهی حجم داستان اجازۀ پرداختن به این اندیشهها را به نویسنده نمیدهد.
نویسندگان داستانهای مینیمالیست اغلب شخصیتهای داستانهایشان را از مردم عادی برمیگزینند و حتی در برخی موارد انسانهایی تنها، زخمخورده و مأیوس در جهان آثار آنها حضوری همیشگی مییابند. آدمهای داستانهای مینیمالیست به مراتب کمتر از یک داستان کوتاه سنتی هستند. در اینگونه داستانها اغلب شخصیتها پیچیده و چندوجهی هستند. البته میتوان به دیگر ویژگیهای این نوع داستانها نیز اشاره کرد: اینکه کنشهای روایتی به صورت «تککنش» بازگو میشود و اغلب از روایت داستان به شیوۀ «کنش زنجیرهای» اجتناب میشود.
در تکوین ساختار داستانهای مینیمالیستی آثار دو نویسنده دیگر شاید بیشترین تأثیر را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روایت میشد و ارنست همینگوی با داستانهای کوتاهش (به ویژه داستانهایی که در دو دهه بیست و سی نوشت) که در حداقل توصیف و گفتگو سامان پذیرفته بود و انتخاب سادهترین زبان برای بیانِ طرحی بدون پیچیدگی را سبک خود کرده بود و بعدها آثار نویسندگانی چون فردریک بارتلمی، دونالد بارتلمی، آن بیتی، جان چیور، ریموند کارور، بابی آن میسون، توبیاس وولف، ماکس فریش، توماس برنهارد، پیتربیکسل و پترهانتکه و… . آثار این نویسندگان با وجود تفاوتهای عمده، وجوه اشتراکی داشتند که اغلب از آنها به عنوان ویژگیهای این نوع داستانها نام برده میشود.
فهرست مطالب کتاب:
به جای مقدمه
ریختشناسی داستانهای مینیمالیستی
گونههای داستان کوتاهِ کوتاه
داستان کوچک
پیدایی داستان کوتاهِ کوتاه در ایران
داستانهای پیوست
داستانهای مینیمال
داستانهای کوتاه