مفاخر هر ملتی، شناسنامه هویتی آن ملت است و بدیهیست که آنان، از آنِ همه بشریتند. با اینهمه، دست بردن در این هویت و تشکیک در اسناد هویتی پسندیده نیست. از چند سال پیش به این سو، چند سایت عمومی و ادبی، متعلق به افرادی که هویتی مشخص ندارند، درباره فخرالدین اسعد گرگانی، به راهی ناصواب در انتساب آن رفتهاند. نویسندگان این سایتها که به نظر میرسد از شهرستان ملایر استان همدان باشند، چند سالیست با انتساب فخرالدین اسعد گرگانی، شاعر مشهور قرن پنجم هجری به این شهر و آوردن او در شمار مفاخر ملایر، تلاش دارند تا با خدشه دار کردن تاریخ، این برگ زرین را در شناسنامه هویتی خود قرار دهند. چندیست، این موضوع در فضای مجازی استان گلستان نیز پیگیری شده و برخی بر آن صحه گذاشته و تردیدهایی را به وجود آوردهاند. همشهری، نظر پژوهشگران را در این باره جویا شده است.
استدلال این سایتها چنین است:
«سندی که اهمیت دژ گوراب ملایر را دو چندان میکند این است که، فخرالدین اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سراینده شهیر منظومه ویس و رامین از دژ گوراب در اثر خود یاد کرده است. همین عامل باعث شده است که عدهای نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. کرکان نام روستایی در شهرستان ملایر و در ۱۰ کیلومتری گوراب است. عدهای بر این باورند که چون کرکان، روستای کوچک و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اینکه فخرالدین اسعد را «کـَرکانی» بدانند، به اشتباه گُرگانی نامیدهاند. ولادت او را با توجه به قرائن موجود باید در آغاز قرن پنجم هجری و در ملایر دانست در بخشی از منظومه، رامین که از عشق ویس (ویس بر وزن گیس) دلخسته و آزرده است به قلعه گوراب میآید و با زنی به نام گُل ازدواج میکند. ویس باخبر میشود و دایه اش را نزد رامین میفرستد:
چو اندر مرز گوراب آمد از راه به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه
رامین با دایه بدرفتاری میکند و او را بازمیگرداند. ویس یکی از همنشینهایش را به نام مشکین میخواند و میگوید:
قلم بردار مشکینا به مشک آب یکی نامه نویس از من به گوراب
تو خود دانی سخن در هم سرشتن به نامه هرچه به باشد نوشتن
اگر بازآوری او را به گفتار بُوَم تا زندهام پیشت پرستار
نامه ویس به رامین میرسد. رامین مدتی با گل زندگی میکند اما دوباره هوای عشق ویس به سرش میزند. از گل جدا میشود، گوراب را ترک میکند و به جانب خراسان و ویس میرود.»
سوال دیگری که مطرح شده است به ربط موضوع داستان این منظومه بر میگردد که از داستانهای دوره اشکانی است. دکتر رحمتاله جباری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاههای گلستان در این باره گفت: در هیچکدام از منابع قدیمی اشارهای به انتساب فخرالدین اسعد به کرکان و ملایر نشده است و در متن منظومه «ویس و رامین» نیز تنها در همین دو مورد که اشاره شده از «گوراب» نام برده میشود که ماجرایش نیز روشن است، برای این که عشق ویس از سر رامین بیفتد او را از مرز عبور داده از ویس، دور میکنند و او آنجا با «گل» ازدواج میکند. همین و بس، و این نمیتواند دلیلی برای انتساب فخرالدین به گوراب و روستای «کرکان» مجاور آن باشد. در قدیمیترین منبع که تذکره «لباب الالباب» است، عوفی، نویسنده آن، درباره فخرالدین چنین میآغازد: «الحکیم الکامل فخرالدین اسعد الجرجانی». در تاریخ ادبیات صفا، نوشته استاد ذبیح اله صفا نیز در جلد دوم، مینویسد: «فخرالدین اسعد جرجانی، از داستان سرایان بزرگ ایران است.» محمد جعفر محجوب نیز که کار بزرگ تصحیح و انتشار این منظومه را انجام داده است، او را گرگانی میداند. در پایان همین تصحیح، مقاله ارزشمند ولادیمیر مینورسکی نیز افزوده شده که کاملترین پژوهشها در زمینه فخرالدین است. او نیز او را گرگانی دانسته است. در مقاله مینورسکی، به همه نامها، حتی مکانها هم پرداخته شده و ضمن اشاره به گوراب در ملایر، به وجود چند مکان با همین نام در گیلان هم اشاره شده است. اصولا، نمیتوان یک نام را در مقابل اینهمه سند موجود، دلیلی برای انتساب او به کرکان و گوراب دانست. جالب است که یکی از روستاهای شهرستان رامیان، که «ویرو» نام دارد، همنام یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین است. نویسنده کتاب «کارنامه فخرالدین اسعد گرگانی» افزود: در تمام منابع از فخرالدین اسعد با نامهای «فخرالدین اسعد گرگانی»، «فخری گرگانی» یا «فخر گرگانی» یاد شده که در برخی موارد معرب آن جرجانی آورده شده است. وی با اشاره به قاعده تعریب، گفت: معرب گرگانی، جرجانی است اما معرب کرکانی، «جرکانی» میشود و هیچجا چنین عنوانی برای فخرالدین آورده نشده است. دکتر جباری، با مرور فهرستی از منابع و نقل آنها افزود: مجتبی مینوی، در تصحیح خود که اولین چاپ این منظومه در سال 1338 است و صادق هدایت در مقاله مفصل خود در «نوشتههای پراکنده»، ملک الشعرا بهار در جلد دوم «سبک شناسی» بدیع الزمان فروزانفر در «سخن و سخنوران»، شفیعی کدکنی در «صور خیال در شعر فارسی»، جلال الدین همایی در «تاریخ ادبیات»، ادوارد براون در جلد نخست «تاریخ ادبیات» خود، امیر علیشیر نوایی در «مجالس النفایس» و … همه و همه با پسوند گرگانی و جرجانی از او نام بردهاند و استاد همایی به صراحت مینویسد: «لقب و نام و نسبت او به گرگان که معلوم نیست مولد یا موطن او یا خاندان او بوده، محل اتفاق تذکره نویسان است و ظاهرا در آن هیچ تردیدی نیست.» و نیز امین احمد رازی، تذکره نویس قرن یازده هجری که شاعران را بر اساس موطن دسته بندی کرده، فخرالدین اسعد را در میان شاعران گرگان جای داده است.
وی که نزدیک ده عنوان مقاله درباره این شاعر منتشر کرده، همچنین گفت: منبع دیگری که میتواند سند معتبری باشد، لغتنامه دهخداست که به شیوه خود تمام نظرات و نقل ها را به صورت شاهد آورده و در بین آنها هیچ اختلافی در انتساب این شاعر به گرگان دیده نمیشود.
دکتر جباری گفت: تنها در «المعجم فی معاییر الاشعار العجم» ما در پسوند این شاعر، «کرکانی» را میبینیم آن هم به این علت است که در این کتاب، تحت تاثیر رسم الخط عربی، حرف (گ) را به طور کلی نمیبینیم اما بدیهی است تلفظ آن را داریم و (ک) در نقش خود و (گ) به کار رفته است. در این اثر، کلماتی مانند «گیتی» و «نگارینا» نیز به شکل «کیتی» و «نکارینا» نوشته شده است.
ابوالفضل علیکوچکی، دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی نیز با تاکید بر صحت انتساب فخرالدین به گرگان و عدم هر گونه تردید بر آن گفت: چنانچه ما از مفاخر خود یاد نکنیم و به بزرگداشت آنان اهتمام نکنیم ممکن است دیگرانی که قدر آنان را در مییابند در صدد تحریف و انتساب آنان به خود بر بیایند. وی که «بررسی ریخت شناسی ویس و رامین بر اساس مدل پراپ و تطبیق دادههای آن بر نمودارهای spss » را پیش از این نوشته و منتشر کرده است، دربارهی ارزشهای این منظومه گفت: ویس و رامین، اثر ارجمندی با ظرفیتهای نمایشی، سینمایی و داستانی است که با شیوههای جدید همراهی کامل دارد. شخصیت پردازی در آن هنرمندانه انجام گرفته و پویایی شخصیتها در آن موجب شده که فضای داستانی زنده و ملموس باشد و از این رهگذر، تجربه حسی بسیار خوبی را به مخاطب القا میکند
به نظر میرسد که استدلال آورده شده برای انتساب این شاعر بزرگ گرگانی به صرف یک نامجای، از منطقی استوار برخوردار نیست، حال آنکه در این منظومه بارها از «گرگان» نام برده شده است که در مقاله دکتر سید حسین برشان، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گرگان، با عنوان «فخرالدین اسعد گرگانی در گذرگاه تاریخ» در کتاب مجموعه مقالات همایش این شاعر به 19 مورد آن در ابیات منظومه، اشاره شده است. جز تشویق عمید ابوالفتح مظفر نیشابوری، حاکم اصفهان، دلیل دیگری که میتواند انگیزه سرایش این منظومه باشد، ارتباط اشکانیان با دیار گرگان و فخرالدین اسعد است. در تاریخ خواندهایم که منطقه رامیان، پایتخت تابستانه این سلسله بوده که بقایای بناهای آنان را در «قلعه ماران» یا «قلعه موران» این شهر میتوان سراغ گرفت. این تشکیک و تردید بار دیگر این شاعر را به عرصه اذهان آورد. امید که به زودی با همایشی علمی و بزرگداشتی در خور، بهانه نیکوتری برای یاد آوری جایگاه این داستانسرای بزرگ به افکار عمومی در دست داشته باشیم.
در زبان عرب «گ» نیست اما جایگزین آن «ج» میباشد همه مردم اورا اسعد گرگانی میخوانند چون اینجور شنیدن ونقل قولست اما دژ گوراب چنان مشهور هم نبوده که شاعری در گرگان آنقدر با آن مأنوس باشد که در داستانش نام انبرد مگر اینکه در خاطرش نقشی از این مکان باشد وچرا او با فرمانروا به همدان نیامد شاید یادآور خاطره تلخیهای گذشته باشد
اگر تاریخ را بنگریم گرگان تا سال 1316 به نام استرآباد بوده که به نام گرگان تغییر یافته واسعد کرکانی(گرگانی) شاعر قرن پنجم میباشد