نودسالگی مادربزرگ – بلقیس سلیمانی


ماجرا از نود سالگی مادر بزرگ شروع شد. یک روز خواهر بزرگم متوجه شد که مادربزرگ با یک مرد حرف میزند. در روزهای بعد ، نوجوان ها و جوان های خانواده ، پنهانی توصیف ها و گفت و گوهای اروتیک مادربزرگ را گوش میکردند. مادر بزرگ جزئی ترین مسائل را بدون هیچ ابایی بلند بلند بیان می کرد. گاه با مردش دعوا می کرد و اغلب عشق بازی. پدر و مادر بعد از یک جلسه ی خانوادگی تصمیم گرفتند مادربزرگ را داخل یکی از اتاق ها زندانی کنند. مادربزرگ که به اتاق اسباب کشی کرد ، جوان ها و نو جوان های خانواده در خدمت گزاری به او از هم سبقت می گرفتند و مدام دم در اتاقش فال گوش می ایستادند. پدر و مادر این بار تصمیم گرفتند انباری گوشه ی حیاط را به مادر بزرگ بدهند و قرار شد هیچ کسی جز مادر سراغ مادر بزرگ نرود و همه از نزدیک شدن به انباری منع شدند. بعد از چند شب که تقریباً همه مادر بزرگ را فراموش کرده بودیم ، یک شب که پدر نبود، با صدای فریاد و نعره های مادر بزرگ که خدا و مادرش را صدا می زد، همه به طرف انباری دویدیم. مادر قبل از همه وارد انباری شد و لولای در انباری را از داخل انداخت. مادر بزرگ مرتب فریاد می زد: خدا کمکم کن خدا مُردم. ما پشت در انباری ایستاده بودیم و مطمئن بودیم مادر بزرگ دارد می میرد. خواهر بزرگم گریه می کرد و برادرم خودش را آماده می کرد تا عمه ام را خبر کند. کم کم فریاد های مادر بزرگ به ناله های کش دار تبدیل شد و بالاخره ساکت شد. وقتی مادر بیرون آمد، برادر بزرگم پرسید: مُرد؟ مادرم گفت: نه ، زایید.

کتاب: بازی عروس و داماد نشر چشمه

بلقیس سلیمانی اول اردیبهشت 1342 در کرمان در خانواده‌ای پرجمعیت با پنج خواهر و دو برادر به دنیا آمد. در خانواده‌شان، همیشه صدای شاهنامه و حافظ‌خوانی پدرش بلند بود و عشق به کتاب و داستان‌ها از شب‌هایی که پدر امیرارسلان و حسین کرد شبستری می‌خواند، در دلش جا گرفت. بلقیس سلیمانی در دانشگاه در رشته‌ی فلسفه درس خواند و کارهای مختلفی را تجربه کرد. در رادیو فرهنگ، مدیر گروه مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه شد. مقاله نوشت. در دو فیلم سینمایی بازی کرد. ادبیات درس داد و به نقد و پژوهش ادبی پرداخت. بلقیس سلیمانی در سال 1368 با مجتبی بشردوست ازدواج کرد.

آن‌ها برای زندگی به شمال ایران رفتند. هرچند سبزی و طبیعت شمال را دوست داشتند، پس از مدتی به تهران برگشتند. بلقیس سلیمانی در تمام طول این سال‌ها کار کرد. داستان نوشت و به‌سختی و پس از سال‌ها انتظار، کتاب‌هایش را چاپ کرد، اما تنها یک بار شعر سپید سرود. در طول دوران جنگ خلیج فارس، فرزند کوچکش را در آغوش گرفت و شعری برای کودکان و مادرانی سرود که در این جنگ آسیب دیده‌اند. بلقیس سلیمانی در سال 1395 موفق به دریافت نشان درجه‌یک هنری شد. این نشان را وزارت فرهنگ و ارشاد بر اساس سوابق هنری به هنرمندانی می‌دهد که تحصیلات دانشگاهی ندارند یا تحصیلات آکادمیکشان با سطح هنری‌شان برابری نمی‌کند. نشان درجه‌یک معادل مدرک دکتری است.

کتاب بازی آخر بانو (The Last Game of the Lady) در سال 1384 انتشار یافت. این کتاب داستان زندگی دختری به نام گل‌بانو است که در دهه‌ی 60 ایران، در روستایی زندگی می‌کند و در تلاش است تا به دانشگاه راه پیدا کند و زندگی‌اش را به دست خودش بگیرد. اما اتفاقاتی مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. کتاب خاله‌بازی در سال 1387 چاپ شد. خاله‌بازی داستان زندگی پرفرازونشیب مسعود و ناهید است؛ زوجی که بچه‌دار نمی‌شوند. مسعود که در عطش داشتن فرزند می‌سوزد، تصمیم می‌گیرد تا با زن دیگری ازدواج کند و بچه‌دار شود. کتاب سگ‌سالی در سال 1392 منتشر شد. قلندر که دانشجوی دانشگاه تهران است، با سازمان مجاهدین خلق آشنا می‌شود و به آن‌ها می‌پیوندد. اما این همکاری زندگی‌اش را تباه می‌کند و مشکلات بسیاری برایش رقم می‌زند. کتاب من از گورانی‌ها می‌ترسم در سال 1394 به چاپ رسید. فرنگیس که از شهر کوچک گوران به تهران رفته تا تحصیل و ازدواج کند، حالا دوباره به گوران برمی‌گردد. او در تمام داستان در تلاش است تا ترسش را از سنت‌ها و آیین‌های قدیمی و دست‌وپاگیر کنار بگذارد. کتاب شب طاهره در سال 1394 انتشار یافت. طاهره در مدرسه‌ی فرزندش، یکی از دوستان قدیمی‌اش را می‌بیند. این دیدار او را دوباره به یاد گذشته می‌اندازد. گذشته‌ای دردناک که با فرار همسرش که عضو سازمانی سیاسی شده بود و دردسرهای پس از آن آغاز شده است. معرفی و دانلود بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی اگر دوست دارید با کارها و نوشته‌های این نویسنده آشنا شوید، می‌توانید به وب‌سایت کتابراه مراجعه کنید و بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی را به صورت کتاب صوتی و الکترونیکی دریافت کرده و از شنیدن و خواندنش لذت ببرید.

جوایز و افتخارات بلقیس سلیمانی

کتاب بازی آخر بانو در سال 1385 برنده‌ی جایزه‌ی ادبی مهرگان و جایزه‌ی ادبی اصفهان شد.

بلقیس سلیمانی از نگاه دیگران:

سید مهدی شجاعی، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی، اعتقاد دارد هرچند بلقیس سلیمانی نوشتن را دیر شروع کرده است، از متفکرترین و هدفمندترین نویسندگان و صاحبان اندیشه است.

رامبد خانلری، رمان‌نویس ایرانی، معتقد است که بلقیس سلیمانی داستان‌هایش را بر اساس دو اصل می‌نویسد: جغرافیای داستان و تأثیر اقلیم بر آدم‌ها و دیگری، روابط انسانی و رخدادهایی که در گذشته اتفاق افتاده اما بر زندگی شخصیت‌ها تأثیرگذار است. او به دلیل همین ویژگی‌ها، بلقیس سلیمانی را یکی از بهترین داستان‌نویسان ایرانی است.

برگرفته شده از کتابراه

ادبیاتداستانداستان فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *